اولین حضور قند عسلم سر جلسه امتحان...
وای مامان خواب مونده بودم هیچیم نخونده بودم واسه امتحان...ببین چقد خسته بودم دیگه ه ه ه...خلاصه سرتو درد نیارم دلبرکم ،٧ صب بابا وحید بیدارم کرد تند تند لباسامو پوشیدم بدو بدو رفتم دانشگاه،واااااااااااااااااای جیگر طلای مامان تو دل مامانه و مامان مریم از ذوقش نمیدونس چطوری داره مینویسه....قربون فسقلی خودم برم که الان قد نخوده ه ه ه ه ه ه ه ه ه
امتحانم عالی بود...هه هه ما اینیم دیگه ه ه ه ه
خاله گیسو رفت اردبیل،آخه آجیش تو بیمارستان بستریه،مامانی براش دعا کن باشه پاستیلم؟؟؟؟ منو شما برگشتیم خونه به استراحتمون ادامه بدیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی