دومین امتحان...
1 تیر: خاله از اردبیل برگشت،یه سارافون خوشگلم واسم گرفته که بپوشم،ببین دیگه چقد ذوقیدن...
2 روز بابایی به من و خاله ریاضیات و آمار تدریسید...دستش درد نکنه...با وجود بابا وحید من و شما حسابی خوش بحالمون شده هاااااااااحالا خودت میفهمی نفسم که بهترین بابای دنیا نصیبت شده ه ه ه
شب امتحان خاله فاطی از خوابگاه اومد خونمون،کلی واسمون غذا درستید و حسابی بهمون رسید...صبم امتحان داشت...مرسی خاله،پاستیلم برات بوس میفرسته
امروز(سوم تیر)، ساعت 5ونیم عصر رفتیم سر جلسه و سربلند اومدیم بیرون،یکم سخت بود ولی ما اینیم دیگه ه ه ه
خاله رفت خونشون، تازه اتوبوسم حرکتیده بود، خاله فاطی با التماس تو پمپ بنزین ماشینو نگه داشته بود...بابای خاله مریم تا اونجا بردش...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی